« آینه »


« آینه »

درمحوطه ی تاریک

گم گشته زاین دنیا

آینه می گرد،آینه می نالد

ازغباربودنها،ازدوری رفتنها

درنگاه اوعشقی است حاوی مترسکها

برپیکرش اندوهی است

برچهره اش آوایی

گم شده دررویا

ای کاش که می خندید

دردامن تاریکی

افسوس که غمگین است

ازغباراین دنیا

ازحدیث یک فردا

ای کاش که می شدگفت

بایدکه خندیددرفضای زنگاری

درصدای یک چهره

درنگاه دیوارها،درنگاه امواجی که می شرددل را

افسوس که می گریدآهنگ گفتنها

***T.M.Sadeghi***


 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.